سلام ترنم جان دختر نازم ، عزیز دردانه قلبم ، مادر قربان هزار هزار ناز و ادا و دلبریهات. عزیز مادر روزها تند و تند می گذرد و من شاد و سرمست از حضورت ، روزها و شبها رو در میان نغمه های شیرین کلامت گم کرده ام. باورم نمیشه که یک سال و ده ماه از بودنت در کنار من می گذره و من هر لحظه مشتاق تر به آغوش کشیدنت می شوم. اگر روزی هزار ساعت باشد و تمام هزار ساعتش تو در آغوشم باشی باز هم کم است. اما افسوس که در گذر این روزها و این زندگی ماشینی فرصت برای به آغوش کشیدنت و بوییدن عطر تنت کم دارم. صبح ها که مهمان مهد کودک هستی و ظهر ها هم که با هم میریم خونه تو بعد از خوردن ناهارت می خوابی تا پنج بعد از ظهر و با اومد...